همانطور که از یک ماه قبل پیش بینی شده بود، تهاجم نیروهای نظامی باکو به منطقه قراباغ کوهستانی یا آرتساخ در ۲۸ شهریور آغاز شد. منطقه قراباغ کوهستانی که به خاطر اهمیت ژئواستراتژیک آن در معاهده گلستان (پیش از ایروان و باکو) از ایران جدا شده، اگرچه از نظر جمعیتی همواره ناحیه ای مرکب بوده است اما در طول تاریخ ارامنه اکثریت آن را تشکیل داده اند. طبق آخرین سرشماری نفوس در اتحاد شوروی که در سال ۱۹۸۸ انجام و نتایج آن منتشر شد، نزدیک به ۷۸ درصد جمعیت «استان خودمختار ناگورنو قراباغ» ارمنی بوده اند.
این سرشماری در هر یک از جماهیر توسط دولت های آنها صورت گرفته و مجری آن نیز در استان قراباغ ، جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی بود. بنابراین طبق آخرین وضعیت پیش از فروپاشی، ارامنه اکثریت مطلق جمعیت منطقه را تشکیل میدادند و وضعیت حقوقی- اداری آن نیز «خودمختاری» در چهارچوب آذربایجان شوروی بود. اما به عنوان یک حق ملّی دولت شوروی مقرر کرده بود که جاده مواصلاتی لاچین به روی ارامنه باز باشد تا از حق عبور و مرور با بدنه قومی خود در جمهوری سوسیالیستی ارمنستان شوروی برخوردار باشند.
پس از فروپاشی شوروی، استان خودمختار قراباغ کوهستانی به عنوان یک جمهوری حتی پیش از جمهوری آذربایجان اعلام استقلال کرد. دلیل آن نیز مناقشه های خونین قومیتی در گذشته از جمله درگیری های ارمنی- تاتاری در ۱۹۰۵-۱۹۰۷، و ۱۹۱۷-۱۹۲۰ بود که منجر به کشتار ارامنه در گنجه، قراباغ و باکو و در نهایت اخراج بسیاری از آن این مناطق شده بود. در سالهای پایانی شوروی نیز کشتار سومگائیت ۱۹۸۸ علیه ارامنه به صورت سازمان یافته ترتیب داده شد. بنابراین اقلیت ارمنی در جمهوری سوسیالیستی آذربایجان می دانستند که در صورت حاکمیت یک نظام جدید مبتنی بر ناسیونالیسم تُرک گرا، امکان بقاء و حیات چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی نخواهند داشت.
درحین جنگ اول قراباغ نیز شورای امنیت سازمان ملل، هیچ گاه در خصوص وضعیت حقوقی منطقه قراباغ کوهستانی اظهار نظر نکرد بلکه تعیین وضعیت آن را به گروه مینسک واگذار نمود. چنین رویکردی نشانگر این موضعگیری حقوقی بود که سازمان ملل هیچگاه در خصوص تعلّق قطعی این منطقه به جمهوری آذربایجان موضعی اتخاذ نکرده و سرنوشت آن را منوط به توافق و تراضی طرفین مناقشه کرده است.
اکنون سه سال پس از جنگ ۲۰۲۰ که طی نیروهای باکو با کمک، اسرائیل، ترکیه و تکفیری ها بر «قراباغ دشتی» تسلط پیدا کرده بودند، همین ائتلاف به قراباغ کوهستانی با مرکزیت خان کندی/ استپاناکرت لشکر کشی کرده و حیات ارامنه در مخاطره نسل کشی مجدد قرار دارد. در سه سال گذشته حکومت الهام علی اف با قطع گاز، برق و در نهایت خطوط مواصلاتی این منطقه موجب تنگنای زیستی برای ارامنه شده است به طوری که در هفته های گذشته حتی نان نیز در قراباغ جیره بندی شده بود. بنابراین بیم آن می رود که با تسلط نیروهای ترکیه و باکو بر این منطقه، ارامنه به اشکال مختلف در معرض پاکسازی قومی قرار بگیرند که ساده ترین آن اجبار آنها به مهاجرت و آوارگی است. هم اکنون مقامات باکو اعلام کرده اند که ارامنه باید خانه های مسکونی خود را ترک کنند از سوی دیگر همین نیروها مسیرهای مواصلاتی برای رسیدن به ارمنستان نیز مسدود کرده اند.
بنابراین این پرسش به وجود می آید که ارامنه به کجا باید بروند؟ حقوق مالکیت، دارایی و اموال آنها چه سرنوشتی خواهد داشت؟ همچنین بیم پاکسازی قومی خشن به صورت ژنوسایدی جدید در منطقه به هیچ روی دور از ذهن نیست.
تمام کنوانسیون های حقوق بشری موضع مشخصی در خصوص حیات جمعی و فردی یک اقلیت قومی در چارچوب های سرزمینی دارند. اما دولتهای غربی مدعی حقوق بشر در این زمینه سکوت پیشه کرده اند. این در حالی است که مقام معظم رهبری در مهر ۱۳۹۹ بر حفظ حقوق و امنیت ارامنه قراباغ تاکید کرده است. ولی تجربه سه سال گذشته نشان میدهد که حکومت باکو هیچ تعهدی به موازین انسانی و حقوق بشری در این خصوص ندارد. از سوی دیگر حکومت استبدادی خاندان علیاف اصولا برای شهروندان جمهوری آذربایجان نیز هیچ حق شهروندی قائل نیستند و به طریق اولی نمی توان انتظار داشت که حقوق خاصی برای ارامنه شود که اگر بود، خودمختاری تاریخی قراباغ از سوی الهام علی اف به صورت یکجانبه و غیرقانونی لغو نمیشد. چنانچه خودمختاری تاریخی نخجوان نیز که در معاهده قارص تضمین شده بود، در حال لغو شدن است.
لغو هر نوع حقوق شهروندی و خودمختاری برای ارامه وضعیتی که دستکم برای ارامنه قراباغ تهدیدی بزرگ در پی دارد. یعنی هیچ تضمینی برای امنیت فردی و زیست جمعی ارامنه قراباغ وجود نخواهد داشت.
اکنون با آغاز درگیری بزرگ در قراباغ کوهستانی به بهانه انفجار مین، انتظار می رود که دیر یا زود این درگیری به ناحیه سیونیک (زنگزور) نیز کشیده شود که جزو خطوط قرمز ایران محسوب می شود. منطقه قفقاز جنوبی پس از فروپاشی شوروی به «نوار شکننده» تبدیل شده است. ویژگی این نواحی آن است که جنگ و درگیری در آن به سرعت به اوج می رسد و دامنه آن فورا به نواحی دیگر تسری پیدا کرده و توان ناامن کردن یک جغرافیای گسترده تر از جمله در سیونیک و نخجوان را دارد. مسئله ای که از سوی ایران یک تهدید امنیت ملی محسوب میشود.
مقام معظم رهبری پیش از این در دیدار با اردوغان و پوتین نسبت به تعرض به سیونیک و مسیر تاریخی ایران و ارمنستان هشدار داده و تاکید کرده اند که ایران هرگز چنین تعرضی را نخواهد پذیرفت. هشدار دوگانه ایشان به پوتین و اردوغان نشان دهنده آن است که از نظر عالی ترین مرجع تصمیم گیری و فرماندهی کل قوا، فتنه زنگزور چه طرح ناتو باشد و چه یک طرح روسی، با مخالفت ایران روبرو خواهد شد. اگر به لحن مقام معظم رهبری در این خصوص توجه کنیم لحن ایشان در در برابر رئیس جمهور روسیه قاطعیت بیشتری نسبت به رئیس جمهور ترکیه دارد و از عبارت «هرگز تحمل نخواهد کرد». («جمهوری اسلامی، سیاستها و برنامههایی را که منجر به بستهشدن مرز ایران و ارمنستان شود، هرگز تحمل نخواهد کرد.» ).
علاوه بر تاکید وزیر خارجه و رئیس جمهور، سردار «محمد باقری» رئیس ستاد کل نیروهای مسلح۳۱ شهریور ۱۴۰۱ در این باره گفت: «ما همانگونه که بارها اعلام کردهایم تغییرات در مرزهای کشورهای منطقه را تحمل نخواهیم کرد و به کشورهای آذربایجان و ارمنستان توصیه داریم مشکلات خود را از طریق گفتگو حل کنند و تغییر مرزها با جنگ را بر نمیتابیم و ساکت نمینشینیم».
بنابراین ایران دارای دو ملاحظه استراتژیک در این منطقه است:
۱- حقوق اقلیت ارمنی باید رعایت شود و پاکسازی قومی ارامنه قراباغ و تغییر ترکیب جمعیتی قراباغ دغدغه مهم تهران است.
۲- مسیر تاریخی ایران با ارمنستان یعنی ناحیه سیونیک، خط قرمز نیروهای مسلح است و اگر کشوری بخواهد با اشغال خاک ارمنستان، ایران را در محاصره قرار دهد، نیروهای مسلح ایران ساکت نخواهند نشست.
۳- منطقه پس از جدایی از ایران بارها دست به دست شده است. نبردهای اخیر و انتقال حاکمیت سرزمین های فوق، برای اولین بار اتفاق نمی افتد ، احتمالا آخرین بار نیز نخواهد بود. هنگامی که ارامنه در ۱۹۹۳ منطقه را به کنترل خود در آوردند، تصور نمیکردند ۳۰ سال بعد در تنگنا قرار بگیرند همین غرور باعث شد که از تعیین وضعیت حقوقی برای منطقه در مذاکرات طفره بروند و در خصوص تعیین تکلیف ولایت های هفتگانه اطراف قراباغ نیز تعلل کنند. این افراط، موجب افراط دیگری در طرف مقابل شد. به این ترتیب چرخه خشونت و جنگ قومی در صد سال گذشته همواره استمرار یافته است.
بیم آن می رود که این چرخه خشونت و خودخواهی، هیچگاه در منطقه متوقف نشود و به این ترتیب مرزها و منافع ایران است که به مخاطره افتاد و پای نیروهای متعددی فرامنطقه ای را به مرزهای شمالغرب ایران که سابقا کاملا غیرامنیتی بود باز کند. حکومت باکو باید هوشیار باشد و وارد مسیر خطرناکی نشود که طی آن ایران ناچار از مداخله باشد
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟